شهریور 94 و سفر شمال
مهرسا توی ساحل و در حال شن بازی عاشق اب شده بودی ، برعکس پارسال که از اب میترسیدی امسال نمیتونستیم از اب بیاریمت بیرون!! اینجا هم یه شیر اب دیده بودیو ول کن نبودی عشقی این لباس رو هم از شمال واست خریدک که خیلی دوسش داری و هر جایی میخوایم بریم فقط اینو میخوای بپوشی ایستاده بودی و میگفتی ازت عکس بگیرم!!! یه قرار دوستانه داشتیم با دوستای من این عکس رو هم فهیمه جون دوست من زحمتشو کشید فکر کنم میخواستی بری بیرون،امادت کردم که گفتی دوربینو بیار ازم عکس بگیر اونم در ژستهای مختلف!! پیشنهاد ژستها رو هم خودت میدادی فقط هم منظورت کوله بود که پشتت بود،دوست داشتی اون ت...
نویسنده :
مامان مهرسا
20:56